خندیدن: این خطر وجود دارد که دیوانه به نظر برسیم؛
گریه کردن: این خطر وجود دارد که احساساتی جلوه کنیم؛
در طلب جست وجوی دیگران بودن: با این کار خود را درگیر می کنیم؛
آشکار کردن احساسات: این خطر وجود دارد که باطن حقیقی خود را نمایان سازیم؛
مطرح کردن ایده ها و رویاهایمان در مقابل جمع: این خطر وجود دارد که آنها را از دست بدهیم؛
دوست داشتن: این خطر وجود دارد که در مقابل دوست مان نداشته باشند؛
امیدوار بودن: این خطر وجود دارد که ناامید شویم،
تلاش کردن: این خطر وجود دارد که شکست بخوریم؛
با همه اینها باید خطر کنیم، چون خطر نکردن خیلی خطرناک است.
او می تواند از درد و رنج و ناراحتی به دور بماند، ولی نمی تواند معنای واقعی احساسات، آغاز دوباره، تعالی و عشق و زندگی را درک کند.
ثبات و اطمینان هایش او را در زنجیر کشیده اند، او یک برده است، او آزادی را کنار گذاشته است. فقط کسی آزاد است که ریسک کند و خود را به خطر بیندازد...