غصه دوباره شد مونسم غم شد یارم...رنگ پاییزی گرفت بی تو بهارم
ای دوست دیرین بیا مردم از داغ دوریت...نمی دونم کجا هستی بیام به سراغتدوستم اتیشم زده با خنده زرده..دشمنانم کشتن منو بار تیر طعنهو این حال دلم حسرت نصیبم ..توی شهر خودم بی تو غریبم ای دوست یادت بخیر هرجا که هستی...باد دوران بوزه برات به تندرستی
گاه باید رویید در پس باران ، گاه باید خندید در غمی بی پایان
ما که همسایه ی اشکیم ولی با دله تنگ
گر لبی خنده زند ,یاد شما می افتیم