ای همه خوبی و شادی من اسیرم
سجده گاه من تویی نذار بمیرم
شــن خشـکم انـتظار یک کویـرم
آب پـاک تشنـگی ببـار نمیـرم
تو ندای آسمونی...
تو سخاوت زمینی...
تو صداقت مثل گندم...
تو صدای آخرینی...
تو یه شعری واسه شاعر
تو یـه جــاده واسـه عابـر
تو یه موجـی واسه ساحل
تو زیارتگاه زائر
تو ندای آسمونی...
تویی نیاز دست من
تویی صدای قلب من
فرداست روز آخرم
تــو بیـــا دربـه درم
طلوع صبح پاک من
تویی وجود گرم من
به آسمون نگاه نـکن
تویـــی آرزوی مـن
تو یه رمز عاشقانه تو خدای مهربونی