سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاسبی بود  و خیلی تو بازار اسم و رسم داشت
توی دفتر حسابش  یه صفحه جداگانه ای باز کرده بود  و سربرگ صفحه نوشته بود
حساب علی و فاطمه(علیهما السلام)
هر سیدی و یا شیعه امیر المومنینی که می امد و میگفت دختر دم بخت داریم؛کمک می کرد
میگفتند مریض داریم ؛کمک میکرد
می گفتند معیشتمون خوب نیست ؛کمک می کرد
روزگار بر او بد گذشت و او مغازه اش از رونق افتاد و او خود وضعش بد شد و مجبور شد مغازه اش را بفروشد
و خیلی فقیر شد
همه همسایه ها مسخره اش میکردند و می گفتند برو دفتر حسابت را باز کن و حساب علی و فاطمه را وصول کن!!
یکی دیگه میگفت: برو به علی و فاطمه که معصومند بگو قرض گرفتی بیا قرضت را بده برای معصومین خوب نیست
یکی دیگه میگفت خیلی  بی عقلی..........
خسته و دل گرفته از همه جا اومد خونه و همسرش هم به او طعنه زد:دیدی
اینهمه پولهایت را دادی به این سید به اون فقیر مومن به اون جوون برای
ازدواج و دختر برای جهیزیه!!!!حالا برو بگیر و جای حسابت را پر کن دیگه!!!
خیلی دلش گرفته بودو دلش شکسته بود
اینجا شکسته دلی میخرند و بس
با چشم گریان وقتی رفت مسجد برای نماز رو به قبله به خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها)و آقاامیر المومنین(سلام الله علیه)عرض کرد:
خانم جان ؛آقا جان من به خاطر شما قرض دادم نذارید  مسخره ام کنند !!
پول مهم نیست ولی دارم خرد میشم
رفت خونه و زنش دوباره طعنه و متلک زد و گفت و خوابید
با دلی شکسته و چشمی گریان
شب در عالم رویا خواب دید:
که درب بیت امیر المومنین (علیه السلام)بازه و این خودش در خونه ایستاده
آقا رسول الله(صلی الله علیه و آله) تشریف آوردند:و رفتند داخل خونه  امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام)ایستاده بودند
فرمودند حسنم حسینم بابات علی کجاست؟؟
آقازاده ها فرمودند:یا جدا
پدرمون علی رفتند بیرون و الان تشریف می اورند
آقا رسول الله (صلی الله علیه و اله)فرمودند بگید بیاد قرض این محب ما را بده!!
در این مابین دیدم خود وجود نازنین امیر المومنین(علیه السلام) دارند تشریف می اورند و فرمودند :دارم میام یا رسول الله قرضش را بدم
و دیدم سه کیسه زر آوردند و ریختند  توی دامن ما و دفتر را گرفتند و حساب را خط کشیدند
با گریه از خواب پریدم !!باور نمیکردم
 
دامنم پر بود از سکه های زر
خانمم بیدار شد و گفت روزگار بهت سخت شده دست به دزدی زدی؟؟
گفتم نه دزدی نکردم
همون کسی که شما می گفتید بدهکاره قرضش را داد
رفتم دیدم درسته در دفتر برگه  حساب علی و زهرا خطی بزرگ روی آن کشیده شده که با هیچ  کاری و وسیله ای پاک نشد .
بیایید تو دفتر زندگیتون یه حساب برای علی و زهرا باز کن
یه حساب باز کن و هر چی خوبیه بریز تو حسابت به نیت اونها
یه جایی میان پرداخت می کنند اون هم چند برابر و اون هم در دوجا(دنیا و اخرت)
از بارگه عشق چنان سوخته ام
کز سوختنم عاشقی اموخته ام
نامردم اگر منت مردم بکشم
من دیده به زهرا و علی دوخته ام

یا یه جایی دیگه است میگه
با نام فاطمه به جهان ناز می کنم
صدها گره زهمت او باز می کنم
خواهم که بگذرم به سهولت من از صراط
به یک نگاه فاطمه پرواز می کنم

تعجیل در فرج امام زمان(علیه السلام)صلواتی بفرست
الهی هیچ موقع شرمنده نشی داغش کن

   مدیر وبلاگ
انتقال موبایل پاتوق آدرس تغییر کرد
ایمیل ها: mobilepatogh@gmail.com بررسی گوشی های موبایل در موبایل پاتوق
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :98
بازدید دیروز :18
کل بازدید : 959346
کل یاداشته ها : 1465


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ