وزیر بهداشت، نسبت به شیوع ایدز از طریق رفتارهای جنسی پرخطر هشدار داد و گفت: بررسیها نشان داده که بر اساس بررسیهای انجام شده از افراد خیابانی و طبق خوداظهاری این افراد، حدود 50 درصد از افراد خیابانی به ایدز مبتلا هستند که میتوانند این بیماری را به دیگران منتقل کنند.
دکتر مرضیه وحید دستجردی در حاشیه نشستی با مدیر اجرایی برنامه مشترک سازمان ملل متحد در زمینه «ایدز» با اشاره به موفقیتهای ایران در زمینه کنترل و کاهش ایدز در میان معتادان زندانی، گفت: با اقدامات انجام شده شیوع بیماری ایدز در معتادان تزریقی زندانی از 8/3 به 4/1 درصد کاهش یافته است، این رقم قابلیت کاهش به صفر را نیز دارد.
وی در رابطه با اقدامات انجام شده برای کاهش شیوع ایدز در خارج از زندانها نیز گفت: در این زمینه کلینیکیهای رفتاری گذری و کلینیکهای مثلثی راهاندازی شده است که این کلینیکها در حال توسعه هستند. در مجموع برنامه آینده وزارت بهداشت برای مبارزه با ایدز، تمرکز این کلینیکها در مناطق پرخطر است.
وزیر بهداشت مرکز اصلی درمان ایدز را در تهران و در بیمارستان امام خمینی (ره) عنوان کرد و گفت: اما در مراکز اغلب استانهای کشور، مرکز درمانی بیماریهای عفونی به ویژه HIV /ایدز وجود دارد که بیماران از طریق کلینیکهای رفتاری شناسایی و به این مراکز درمانی معرفی میشوند.
وی میزان شیوع موارد ایدز در زنان باردار و نوزادان آنها را در حد صفر عنوان کرد و گفت: علیرغم آن که تاسیس کلینیکهای متادون تراپی میزان کنترل ایدز در زندانیان و معتادان با موفقیت همراه بوده، اما برای موجهای بعدی این بیماری از طریق مسایل اخلاقی و رفتاری و رفتارهای جنسی نگرانیهایی وجود دارد. بنابراین به خانوادهها و جوانان توصیه میشود که این موضوع را جدی بگیرند. در این زمینه وزارت بهداشت نیز سعی در گسترش کلینیکهای مشاوره رفتاری دارد، همچنین لازم است که رسانهها در اطلاع رسانی به خانوادهها اقدامات لازم را انجام دهند تا از اپیدمی آینده این بیماری جلوگیری شود.
دکتر وحید دستجردی تاکید کرد که خطر ارتباطات جنسی غیرقانونی و غیراخلاقی میتواند افراد را به شدت در معرض ابتلا به ایدز قرار دهد. بررسیها نشان داده که بسیاری از افراد خیابانی مبتلا به ایدز هستند که میتوانند دیگران را نیز درگیر این بیماری کنند.
وی در ادامه با اشاره به شناسایی حدود 22 هزار ایرانی مبتلا به ایدز، گفت: آمارهای جهانی مبنی بر آن است که آمارهای واقعی مبتلایان به ایدز در کشورها باید چهار برابر آمارهای شناسایی ارزیابی شوند. بنابراین بیش از 80 هزار فرد مبتلا به ایدز در کشور وجود دارد که در این میان یک چهارم آنها شناسایی شدهاند. البته این میزان نسبت به آمار دنیا، آمار بالایی نیست، اما نسبت به فرهنگ کشور آمار بالایی است.
وزیر بهداشت بیشترین مبتلایان به ایدز را مربوط به معتادان تزریقی عنوان کرد و گفت: در حال حاضر هفت درصد از مبتلایان به ایدز را افراد در معرض خطر مسایل اخلاقی و رفتاری تشکیل میدهند. با افزایش رفتارهای پرخطر در آینده ممکن است با آتشفشانی از بیماری ایدز در کشور روبرو شویم، بنابراین لازم است در این زمینه اطلاع رسانی لازم به مردم صورت گیرد.
وی همچنین در رابطه با قرار گرفتن ایران در مسیر ترانزیت مواد مخدر گفت: طی چند سال اخیر کشت مواد مخدر در کشور افغانستان نه تنها کاهش نداشته است، بلکه افزایش زیادی داشته است. به نظر میرسد توطئهای پشت این قضیه است تا با افزایش کشت خشخاش، جوانان ما را به موادمخدر آلوده کنند. خانوادهها باید این مسأله را جدی بگیرند و همه سازمانها باید آگاهیهای لازم را در اختیار جوانان قرار دهند.
چند مدتی است شرکتهای فراوانی در زمینه تبلیغات کلیکی فعالیت میکنند. نحوه کار اینگونه شرکتها این است که از شرکتهایی که قصد تبلیغ در فضای اینترنت را دارند پول میگیرند و با دعوت از صاحبان سایتها و وبلاگها و افزودن بنر تبلیغاتی این شرکت ها در صفحات سایتها و وبلاگها علاوه بر دریافت مبالغ قابل توجهی از شرکت های تبلیغ دهنده. مبلغ بسیار ناچیزی را به صاحبان سایتها و وبلاگها پرداخت میکنند. البته بعضی از آنها دیگر حق را تمام کرده و حتی آن سهم ناچیز را هم پرداخت نمی کنند. وتبلیغات خود را تبلیغاتی دروغین نشان میدهند. تبلیغاتی که فقط پول را به حساب شرکت های تبلیغی واریز میکند نه صاحبا وبلاگها و سایتها. وبلاگ خود من نمونه یکی از همین وبلاگها بود که بنر تبلیغاتی دو شرکت را در آن قرار داده بودم .یکی از آن شرکتها clickiran بود که آماری واقعی داشت و به تعهداتش عمل نموده و مینماید.,,ولی در طرف مقابل شرکت clickna است که بعد از مدتی که سایتشان به دلایل نامعلومی تعطیل بود و بالا نمی آمد . اکنون با ارائه آمار غیر واقعی دست به یک کلاهبر داری پنهان میزند.من برای اثبات این موضوع یک روز از طریق چند کامپیوتر مختلف به وبلاگم وارد شدم و روی تبلیغات این شرکت کلیک کردم و بعد از گذشت چند روز با تعجب دیدم که هیچ تغییری در سایت من و آمار آن بوجود نیامده است و در جواب ایمیل من هم جملاتی بس نا مربوط میدهند.توصیه میکنم در انتخاب این گونه شرکت های تبلیغاتی دقت کنید. وجود یک سازمان یا نهاد برای پیگیری چنین کلاهبر داری هایی الزامی است. چطور میشود. دو بنر تبلیغاتی کنار هم باشند و آمار بازدید وبلاگی متوسط 500 بازدید کننده داشته باشد و بعد از گذشت 10 روز روی یک تبلیغ 30 کلیک بزنند و روی دیگری هیچ کلیکی نکنند در حالی که دو بنر کاملا اندازه هم و با یک کیفیت میباشد .
حواستان را جمع کنید
گاهی اوقات به یاد پدر از پارک سبزهمیدان رشت میگذرم و آن روز هم گذرم به این پارک افتاد و دوستان بازنشسته پدرم را دیدم، هر چقدر نگاه کردم پدرم را نیافتم گویا فراموش کرده بودم که پدرم دعوت حق را لبیک گفت و به دیدارش شتافته است.
یاد پدر همواره چشمانم را نمناک میکند و آن روز برای جلوگیری از سرریز شدن اشکها دستمالی را از داخل کیفم بیرون آوردم و قصد پاک کردن اشکهایم را داشتم که ناگهان از پشت هالهای از اشک، زنی حدود 40 ساله را تنها دیدم که روی نیمکت پارک نشسته بود و به قدری سر درگریبان بود که توجهی به اطراف نداشت.
چقدر چهره او برایم آشنا بود ولی هر چقدر فکر کردم او دوست و آشنایم نبود اما چند بار به طور تصادفی او را در همین پارک دیده بودم.
حس کنجکاوی و شم خبرنگاریام موجب شد تا در چند قدمی او توقف کنم نگاهی به ساعتم انداختم هنوز وقت داشتم بنابراین گامی به عقب برداشتم و به طرف نیمکت این زن رفتم و در کنارش نشستم.
هنوز متفکرانه به نقطهای خیره شده بود گویا داشت تمام زوایای زندگی خود را یک بار دیگر مرور میکرد به خود جرأتی دادم و سلام کردم ولی پاسخی نشنیدم.
دوباره سلام کردم و این بار زن چهرهاش را به طرفم برگرداند و چیزی زیر لب گفت که متوجه نشدم جواب سلامم بود یا اینکه از حضورم که خلوتش را بههم زده بودم احساس ناراحتی میکرد.
به چهرهاش نگاه کردم ساده بود ولی غمی بزرگ پشت چشمان بیفروغش کمین کرده بود و سعی میکرد گوشه روسری خود را بیشتر به طرف صورتش بکشد.
خواستم با استفاده از وقتی که برای خودم درنظر گرفته بودم، استفاده کنم و به نتیجه برسم به همین دلیل به او نزدیکتر شدم،و پرسیدم: شما همیشه به این پارک میآیید.
باز هم نگاهم کرد ناخودآگاه ترس وارد نگاهش شد؛ سعی کردم اعتماد او را به دست آورم،گفتم؛ نگران نباشید من هم گاهی به این پارک میآیم چون یاد و خاطره پدرم را برایم زنده میکند.
نفسی از روی اطمینان کشید و خواست سکوت کند که مجال این کار را به او ندادم و سر سخن را بازکردم و از هر دری که به ذهنم رسید باب گفتوگو را باز کردم تا اینکه سفره دل خود را باز کرد.
هنگامی که داشت از خود حرف میزد دفتر و قلم خود را بیرون آوردم تا یادداشت بردارم و او با دیدن این دفتر و دستک بار دیگر سکوت کرد و به او اطمینان دادم که تنها برای عبرت دیگران قصه زندگیاش را مینویسم و نامی از او نمیبرم.
زن بار دیگر آرام شد و سر سخن را باز کرد و گفت؛ در خانوادهای متدین و مذهبی به دنیا آمدم و بزرگ شدم و درس خواندم و دیپلم گرفتم و به سن شوهر کردن که رسیدم خواستگارها یکی پس از دیگری پیدا شدند.
دوباره سکوت کرد گویا یاد چیزی افتاده بود و ادامه داد: هنوز در حال و هوای دوران مجردی به سر میبردم که ناصر به خواستگاریام آمد جوانی متدین و با خدا و اهل نماز و روزه که پدر به همین دلیل پیشنهاد ازدواج او با من را پذیرفت.
آهی کشید و دوباره چشمان او نمناک شد، ناصر مرد خوبی بود شغل آزاد داشت حلال و حرام را رعایت میکرد ؛چشم پاک بود و زندگی بسیار خوبی برایم مهیا میکرد و خداوند دو فرزند پسر و دختر به ما داد و زندگی ما شیرینتر از قبل شده بود و مشکلی نداشتم.
زن دوباره به گذشته خود برگشت و از دوستان دوران تحصیل خود گفت، در دوران مجردی دوستی داشتم که بسیار سربههوا بود و شیطنتهایی میکرد و پس از ازدواجم او را ندیده بودم ولی یک روز به طور تصادفی مینا را دیدم و به یاد دوران تحصیل از دیدن یکدیگر شادمان شدیم و من او را به خانهام دعوت کردم.
این بار در نگاهش کینه موج میزد و صورت استخوانی او برافروخته شد و زیرلب ناسزا میگفت، " کاش هرگز مینا را نمیدیدم ورود او به زندگیام مرا خاکسترنشین کرد ".
زن دوباره لحظهای سکوت کرد و ادامه داد: مینا از همسرش جدا شده بود و پس از بار اولی که او را دیدم چند بار دیگر به خانهام آمد و مدام به من میگفت شوهرت خشک مقدس است و من به او میگفتم شوهرم اهل خداست و حلال و حرام را رعایت میکند و سرش به کار خودش گرم است.
زن دوباره با نفرت از مینا یاد کرد، مینا با من شرطبندی کرد که برخلاف تصورم، شوهرم آدم سربه راهی نیست و میتواند از راه درست خارج شود.
نفس زن به شماره افتاده بود: مینا به من گفت "حاضری شرط ببندی که شوهرت هم میتواند اهل خلاف باشد، من سادهدل قبول کردم و با مینا شرط بستم که اگر میتواند شوهرم را از راه بهدر کند.
مینا چند هفتهای در منزل ما ماند و با روشهای خود شوهرم را به تدریج به طرف خود کشاند و تا جایی پیش رفت که باور نمیکردم پایم به دادگاه باز شود.
زن ادامه داد: هنوز باورم نمیشود که به همین سادگی و راحتی شوهرم را بر سر یک شرطبندی مسخرهآمیز از دست داده باشم تصورش بسیار سخت است ناصر مدتی که از ورود مینا گذشت اخلاقش عوض شد و بیشتر وقت خود را با مینا به بیرون میگذراند تا اینکه صراحتاً اعتراف کرد به مینا دل بسته و میخواهد با او ازدواج کند.
زن برافروخته شد و صدای هق هق او نظر عابران را جلب کرد.سعی کردم او را آرام کنم، "خانم نمیدانید چقدر دردآور است که دوستم از اعتمادم سوءاستفاده کرد و زندگیام را به آتش کشید و پرونده طلاق را روی دستم گذاشت.
قدری که گریه کرد، آرام شد، مینا جای من را در خانهام گرفت و الان از دفتر طلاق آمدم همه چیز به همین راحتی تمام شد زندگیام را بر سر شرطبندی باختم دیگر به چه امیدی به خانه پدرم برگردم.
قصه رنج زندگی این زن مرا به فکر واداشت که چطور زندگیها به خاطر هیچ و پوچ از بین میرود و این چه ایمانی است که با یک شرطبندی از بین میرود بدون تردید اینگونه انسانها خدا را از یاد بردهاند.
زن رنجور از کنارم بلند شد و قامت خمیده او در میان جمعیتی که وارد پارک شده بودند از نظر دور شد.
نام |
سمت |
نظر در مورد عملکرد تیم داوری مسابقه |
پرویز سیار |
کارشناس داوری |
تیم داوری، اشتباه اثرگذاری غیر از صحنه گل پرسپولیس که توسط مرتضی کریمی آفساید گرفته شد نداشت. مسعود مرادی بعد از این اشتباه کمکش، شروع کرد به مدیریت مسابقه که این کار اشتباهی است. در چنین شرایطی داور تحت تاثیر جو قرار میگیرد. مسعود مرادی همچنین چند کارت زرد را اشتباه داد و چند کارت زردی که باید میداد را نداد. |
رضا غیاثی |
رییس سابق کمیته داوران |
متاسفانه اشتباه تیم داوری نتیجه شهرآورد تهران را عوض کرد. گل صددرصد سالم بود. زمانی که فشنگچی توپ را به محمد نوری پاس داد او در شرایط آفساید نبود. کمک داور دوم به اشتباه گل را مردود اعلام کرد. البته مرادی توانست مسابقه را مدیریت کند و غیر از اشتباه کمک داور، اشتباه بزرگ دیگری از تیم داوری ندیدیم. در مورد کارت زردی که داور به میداودی داد نیز باید بگویم من این صحنه را خطا نمیدانم. میداودی در ادامه حرکتش روی زمین افتاد و کارت نیاز نبود. بازی باید ادامه پیدا میکرد. |
محمد فنایی |
پیشکسوت داوری |
این اولینباری است که مرتضی کریمی این بازی را قضاوت میکند و این افتخاری است برای ایشان اما ایشان در لحظه گل محمد نوری اشتباه کردند و به نظر من فاصله زیاد گلزن با ایشان باعث شد این اشتباه را بکند. نوری دقیقه در لحظه مناسب به سوت توپ حرکت بود و حرکتش به هیچ وجه آفساید نبود. همچنین اخطاری که مرادی به میلاد میداودی داد درست بود چرا که هیچ خطایی روی او انجام نشد و او قصد تمارض داشت. |
حسین بادامکی |
هافبک پرسپولیس |
امیدوارم داور مسابقه در مردود اعلام کردن گل پرسپولیس اشتباه نکرده باشد. اگر مرادی روی آن گل اشتباه کرده باشد، هیچ جای بخششی وجود نخواهد داشت. |
فرزاد آشوبی |
هافبک استقلال |
من نمیدانم گل محمد نوری صحیح بود یا نه اما این موضوع به نظر داوری مربوط میشود و من نمیتوانم حرفی بزنم. |
عزیز محمدی |
رئیس سازمان لیگ برتر |
از نظر ما همه چیز در این مسابقه عالی بود و یک بازی خوب را مشاهده کردیم. |
غلامرضا رضایی |
مهاجم پرسپولیس |
ما خوب بازی کردیم و در نیمه نخست گل صددرصد سالمی را به استقلالیها زدیم. فکر میکنم داور در آن صحنه اشتباه کرد و محمد نوری در آفساید نبود. بیتردید اگر آن گل صحیح اعلام میشد روند بازی تغییر میکرد. |
شیث رضایی |
مدافع پرسپولیس |
تیم ما در داربی بازنده نبود. نمی دانم کمک داور گل صد در صد درست تیم ما را چرا مردود اعلام کرد. مطمئنا کارشناسان هم اعتقاد دارند که گل صحیح پرسپولیس به اشتباه مردود اعلام شده است. من از عقب دیدم که بازیکن ما در محوطه آفساید قرار نداشت و نمی توانم باور کنم چطور کمک داور تصمیم اشتباه گرفت. اگر کمک داور گل ما را به اشتباه مردود اعلام کرده است هرگز نباید خود را ببخشد و اگر هم تصمیم او درست بوده که ما یک بر صفر باختیم و هیچ اعتراضی نداریم. |
او که از شدت خشم داشت دستانش میلرزید باخت داربی را به دلیل اشتباه داوری میدانست. تیم داوری که در دقیقه 5 بازی گل پرسپولیس را آفساید گرفت. مرتضی کریمی کمک دوم مسعود مرادی در این صحنه درحالی که به نظر نمیرسیدمهاجم پرسپویس در تله آفساید گیر کرده باشد گل به ثمر رسیده این تیم را مردود اعلام کرد تا علی دایی در لحظه پایان بازی گناه شکست را به گردن تیم داوری بیاندازد: «اگر به من بگویند که در این صحنه به چه دلیلی گل ما را مردود کردند، مین الان فوتبال را میبوسم و میگذارم کنار. بازی زیبای ما در این بازی را فقط با یک سوت خراب کردند، هفته قبل هم خداداد افشاریان این بالا را سر من آورد. همین اشتباهات است که باعث میشود تا الان من و بازیکنانم برابر مردم شرمنده باشیم. درحالی که استقلال اصلاً شانسی برای بردن داربی نداشت. ما حتی تمام نیمه دوم تیم برتر بازی بودیم ولی در دقیقه 91 همه چیز خراب شد.» درحالی که دایی این جملات را به زبان میآورد جمعیت زیادی از هواداران پرسپولیس که باخت داربی اشک را بر چشمان شان جاری کرده بود، هنوز روی سکوها بودند. آنها با تمام وجودشان رو به دوربینهایی که بر صورتهای شان زوم کرده بودند، برای داور 45 ساله بازی شعار حیا کن، رها کن را سر میدادند. بیآنکه مسعود مرادی نقشی در رقم خوردن سرنوشت بازی داشته باشد. جمعیت که تا لحظه گل دقیقه 91، زمانی که پاس طلایی مجتبی جباری به فرهاد مجیدی رسیدو کاپیتان استقلال توانست با ضربه زیبای خود استقلال را پیش بیاندازد، داشتند شعار لعنت به این مساوی سر میدادند به یکباره نظرشان عوض شد. جمعیت پرسپولیسی باید بهانه ای پیدا می کردند. بهانهای تا با آن غم شکست را التیام دهند. همان دردی که در داربی 68 با گل کریم باقری سهم استقلالی های ورزشگاه شده بود.
مرادی سوژهای مناسب بود. سال هاست که پرسپولیسیها به داوری او اعتراض دارند و همین اعتراض یکبار این داور بینالمللی را از سوت زدن داربی انداخت. همه چیز از سه سال قبل آغاز شد. از بازی با مس که مسعود مرادی تصمیمی را علیه پرسپولیس گرفت. تصمیمی که هجمه اعتراضات سرخها را بقدری بالا برد که داور کرجی تصمیم بگیرد داوری را کنار بگذارد. داوری که آن روزها هنوز شانس حضور در جام جهانی را داشت اما با آن اشتباه و جو ناشی از این تصمیم دوره افت را آغاز کرد. از آن روز هیچ وقت دل پرسپولیسیها با مرادی صاف نشد.
انتخاب مرادی برای این داربی در آخرین سال قضاوتش میتوانست پایانی شیرین برای نزدیک به 20 سال فعالیت حرفهای این داور باشد اما تصمیمی که کمکش گرفت به نظر میرسد هفتهای پر هیاهو را برای مرادی بسازد. کارشناسان داوری خیلی زود تصمیم تیم داوری را درباره مردود اعلام کردن گل پرسپولیس اشتباه خواندند و دایی هم شمشیر را خیلی زود برای داور 45 ساله از رو بست.
در نقطه مقابل اما پرویز مطلومی سعی میکند نسبت به داوری بازی اعتراضی نداشت. او حتی با گفته هایش همه را غافلگیر کرد: «داور بازی از نظر من در صحنه مردود اعلام کردن گل پرسپولیس، درست عمل کرد. بچههای ما که صحنه گل را در تلویزیون دیده بودند، زنگ زدند و گفتند این صحنه آفساید بوده است.»
به عکس این گفته مظلومی حتی تیم داوری هم درباره اتفاقی که رخ داده، نظری قاطع نداشتند. هجوم خبرنگاران برای گفت و گو با مرادی و مرتضی کریمی در پایان بازی حکایت از اتفاقی بزرگ دشت. این دو البته سعی میکردند خود را بیتفاوت نشان دهند. مرادی در این باره گفت: «باید صحنه را ببینم. تصمیمی که کمکم اعلام کرد مورد تأیید من بود.» کریمی هم تقریباً نظری مشابه با داور مسابقه داشت. او در این باره گفت: «واقعا نمیدانم چه اتفاقی افتاده. من چیزی که دیدم، این بود که باید آفساید بگیرم.» با این وجود او در لحظات بعد از بازی و در رختکن حس خوبی نداشت و مدام استرس داشت که شاید اشتباه کرده باشد.
33 نفری که 5 آگوست در عمق بیش از 600 متری زمین زنده دفن شدند اما اینک پس از 69 روز به کمک خداوند و فناوری و یاری مردمی بار دیگر روی زمین آمده و نفس می کشند. معدنچیان محبوس چند روز قبل، بر سر اینکه چه کسی زودتر از معدن سن خوزه در شمال شیلی بیرون بیاید، با هم اختلاف داشتند اما حالا همه چیز را فراموش کرده کنار خانواده های خود هستند. مقاومت 69 روزه 33 معدنچی محبوس در معدن طلا و مس در شمال شیلی ستودنی است.
در 17 روز اول از 69 روزی که آنها گرفتار شده بودند حتی کسی نمی دانست آنها زنده هستند یا مرده! چرا که هیچ ارتباطی بین دنیای زیرزمینی و بیرونی ایجاد نشده بود. جالب اینجاست که هیچکدام از نجات یافتگان در وضع وخیمی بسر نمی برد.. ملت شیلی بخصوص در پایتخت با بوق زدنهای ممتد در خیابان به جشن و پایکوبی پرداختند. ملت شیلی در این جشن و پایکوبی تنها نبودند. 2 هزار خبرنگاری که به طور زنده نجات معدنچیان را گزارش می دادند هم باعث خوشحالی مردم در سراسر دنیا شدند. تصاویر تلویزیونی و پخش زنده نجات معدنچیان دنیا را به حیرت واداشت. اسقف اعظم در اسپانیا از مردم خواست تا شکر گذار خداوند شوند و به درگاه خدا دعا کنند. قرار بود هر 45 دقیقه یک نفر را از معدن نجات دهند. ساعت 6 بعد ازظهر چهارشنبه به وقت محلی عملیات نجات شروع شده و بامداد 5 شنبه و زودتر از پیش بینی ها توانستند معدنچیان را نجات دهند. نفسها در سینه حبس شده تا ساعت 6 بعد ازظهر به وقت شیلی برسد. پس از دو ماه انتظار عملیات پایانی بیرون آوردن 33 معدنچی زیر آوار مانده در شمال این کشور شروع شد. مهندسان 6 ساعت هم از پیش بینی های قبلی جلو افتادند و در حضور 2 هزار خبرنگار و اصحاب رسانه و خانواده های چشم انتظار عملیات نهایی را تمام کردند. امدادگران و مهندسان بوسیله تیوب مخصوص یا کپسول نجات 33 معدنچی را بیرون اوردند. عملیات پیچیده و بسیار حساس بود. تیم فنی، تیم پزشکی، تیم نجات و تیم متخصصان معدن در همکاری خوبی سعی عملیات را به نحو احسن انجام دادند. تست های نهایی روی کپسول های نجات انجام شد تا اطمینان را به 100 درصد برساند. معدن طلا و مس در شمال شهر کوپرنیکو واقع شده که 33 معدنچی در 5 اگوست در آن بدام افتادند.
با ورود فلورنسینو آوالوس اولین معدنچی به سطح زمین، هزاران بالن به آسمان فرستاده شده و مردم با حضور رییسجمهور خود "سباستین پینه را" در کنار معدن جشن بزرگی بر پا نمودند. رئیس جمهور بهمراه همسرش قبل از عملیات تا پایان عملیات کنار معدن بود و به ملت خود روحیه می داد. تیمهای پزشکی نیز درمان خود را شروع نمودند. قرار شد تمام نجات یافتگان عینک بر چشم داشته باشند تا نور آفتاب به چشم های آنها آسیب نزند.
دومین معدنچی ماریو سپولودا 40 ساله بود که از داخل کپسول نجات بیرون آورده شد تا ضمن دیدار با رییس جمهور برای مداوا به تیم پزشکی داده شود. همسرش نیز در کنار وی رفته و با شوهرش ابراز احساسات نمود. وی به رییس جمهور گفت برایت هدیه ای دارم و به وی یک تکه سنگ داد. این سنگ را وی از اعماق نیم مایلی زمین آورده تا همگان روزهای گذشته را فراموش نکنند و مقامات آگاه باشند که باید برای ایمنی معدنچیان تجهیزات بهتری را فراهم آورند تا دیگر چنین مشکلاتی رخ ندهد. رئیس جمهور هم گفت بسیار خوشحالیم که دوباره به زمین بازگشتید و باید از خداوند سپاسگذار باشیم. اندرو ویلسون از تیم نجات گفت دومین نجات از اولی بسیار سخت تر بود.چرا که مدیریت در بالا آمدن بسیار سخت بود.
جیمی سانچز 19 ساله جوانترین معدنچی بود که بعنوان نفر پنجم از معدن بیرون اورده شد و پدرش وی ر را در آغوش گرفته و اشک ریخت. پنجمین شیلیایی از عمق نیم مایلی و از لابلای 700 هزار تن سنگی که گفته می شود بمدت 69 روز به صورت آوار روی آنها ریخته، نجات داده شد. تمام صحنه هایی که شبکه های مختلف در جهان نشان دادند حاکی از عشق و امیدواری در بین مردم و معدنچیان بود. نهمین معدنچی نیز بنام ماریو گومز 63 ساله پیرترین معدنچی گرفتار بود که نجات داده شد.وی از سن 12 سالگی کارگر معدن بوده است.
هفدهمین معدنچی عمر ریگاداس برقکار 56 ساله بود که با تمام مشقات دست و پنجه نرم کرده و خود را زنده با بالا رساند. چهارمین نوه وی در حالی بدنیا آمده بود که پدربزرگش یک ماهی بود در عمق نیم مایلی زمین گرفتار شده بود.
مقامات تیم فوتبال منچستر یونایتد معدنچیان به دام افتاده در شیلی را به دیدن یکی از مسابقات خانگی این تیم دعوت کردند. مقامات باشگاه منچستر یونایتد انگلیس به منظور بالا بردن روحیه سی و سه معدنچی به دام افتاده در اعماق هفتصد متری معدنی درمنطقه کوپیاپو این خبر را منتشر نمودند. بر این اساس هزینه سفر معدنچیان و تماشای یکی از دیدارهای خانگی این تیم در ورزشگاه اولدترافورد را منچستر یونایتد بر عهده گرفته است.
سباستین پینه را، رئیس جمهور شیلی اعلام کرد عملیات نجات سی و سه معدنچی که در عمق نیم مایلی زمین گرفتار شده بودند، ده تا بیست میلیون دلار هزینه داشته است. وی افزود نیمی از این مبلغ را دولت تقبل کرده و بقیه آن از کمکهای اهدایی تامین شده است. پینه را خاطر نشان کرد در عملیات نجات این سی و سه نفر هر یک پزو (واحد پول شیلی) برای ما ارزش داشت و ما نیز تلاش کردیم پولهایی را که برای این کار جمع شد به بهترین نحو مصرف کنیم. رئیس جمهور شیلی افزود حدود یک میلیارد نفر در سراسر جهان عملیات نجات این معدنچیان را که از دهها شبکه تلویزیونی پخش می شد، تماشا کردند. وی ادامه داد من تصور میکنم که هیچگاه شیلی تا این حد کانون توجه افکار عمومی جهان واقع نشده بود.
قبل از نجات شیلی روزهای سختی را سپری می کرد. نیروهای امداد روزهای اول فکرش را هم نمی کردند که آنها را نجات دهند. بعد از چند هفته اولین محموله مواد غذتیی و ضروری ارسال شد. این کار از طریق تیوبهای مخصوص تعبیه شده از طریق حفره ای 60 سانتی در معدن صورت گرفت. ابتدا حدس زده می شد که 4 ماه وقت لازم است تا آنها بیرون آورده شود.
رییس گروهی که در معدن بدام افتاد، لوئیس اورزا نام داشت و وی با استفاده از وسایل ارتباطی مهیا شده برای گروه تقاضای مسواک کرد. خانواده های این افراد در بیرون از معدن با شنیدن خبر موفقیت آمیز بودن عملیات ارسال مواد غذایی از شدت خوشحالی اشک ریختند ورییس جمهور با حضور در تلویزیون گفت دعا های مردم، شما را تنها نمی گذارد. مردم شیلی از ابتدا تا انتها با محبوسین بودند. آنها چند ماه قبل از ان تجربه تلخ زلزله را نیز در کشور خود تحمل نموده بودند و حالا مردم مذهبی شیلی بیشتر از قبل برای خود و ملت خود دعا می کنند. در این عملیات گروهی از کارشناسان ناسا نیز بعنوان متخصص به عملیات کمک کردند. تونل مذکور گرم و مرطوب بود و کارشناسان ناسا برای این دعوت شدند تا توصیه هایشان را درباره حفظ سلامت روحی و جسمی معدنچیان در فضای دور از دسترس زیر زمین ارائه کنند. چهار کارشناس ناسا با مقامات دولت شیلی از جمله لورنس گلبورن، وزیر معدن و جیم مانالیش وزیر بهداشت این کشور دیدار کردند و توصیه هایی را در زمینه تغذیه، تامین دارو و مسائل رفتاری برای معدنچیان ارائه کردند.
کپسول نجات کپسول 420 کیلو گرمی با یک متر و 90 سانتیمتر طول، ظرفیت حمل یک نفر را دارد. این کپسول شامل یک بخش نگهداری اکسیژن و سیستم ارتباطی بود. همچنین دارای سیستمی بود که در شرایط اضطراری می توان بخش پایینی آن را از بخش بالایی آن جدا کرد. این کپسول که با هدف نجات معدنکاران شیلیایی طراحی و ساخته شد به شمال شیلی و به محل معدن انتقال یافت. گروه های امداد و نجات شیلی تلاش کردند در سه عملیات جداگانه از مسیرهای مختلف حفره ای را به اندازه حرکت کپسول نجات به سمت محل استقرار معدنکاران در زیر زمین ایجاد کنند.
علت انفجار تونل معدن پایین بودن فناوری بکار گرفته شده اعلام شد و متخصصان معدن پس از پایان عملیات معدن مذکور را برای همیشه منفجر کرده و در آنرا بستند.
مجید جویا: استاکسنت، اولین کرم در نوع خود است که میتواند به زیرساختهای حساسی مانند نیروگاههای برق و شبکههای قدرت حمله کند؛ چیزی که کارشناسان سالها بود که منتظر ظهورش بودند.
در روز 26 سپتامبر / 4 شهریور، خبرگزاری جمهوری اسلامی گزارش داد که کامپیوترهای نیروگاه هستهای بوشهر مورد حمله کرم استاکسنت قرار گرفته و به آن آلوده شدهاند. نیوساینتیست در گزارشی به این کرم و اهمیت آن پرداخته است.
هیاهو بر سر یک کرم؟ چرا؟
ویروسهای کامپیوتری، کرمها و تروژانها عمدتا به کامپیوترهای شخصی و یا سرورهایی حمله میکنند که تجارت الکترونیک را میگردانند. آنها میتوانند فایلها یا متون کلیدی را پاک کنند و حتی مانع دسترسی به وبسایتها شوند، ولی هیچگاه زندگی بشر را به مخاطره نیانداختهاند.
اما استاکسنت از نوع دیگری است. تا این زمان، این اولین بدافزاری است که توانایی نفوذ به داخل انواع کامپیوترهایی را دارد که دستگاههای موجود در قلب صنعت را کنترل میکنند، و به حملهکننده این امکان را میدهند تا کنترل سیستمهای حیاتی مانند پمپها، موتورها، هشدار دهندهها و شیرها را در یک محیط صنعتی در دست بگیرند.
در بدترین حالت ممکن، سیستمهای ایمنی یک نیروگاه هستهای را میتوان خاموش کرد، در یک تصفیهخانه فاضلاب آب سالم را با آب آلوده مخلوط کرد، شیرهای یک خط لوله نفت باز کرد و زمین یا دریا را آلوده کرد.
پاتریک فیتزجرالد، مدیر ارشد بخش هوش مخرب در سیمنتک میگوید: «در اختیار گرفتن کنترل سیستمهای صنعتی مانند یک سد، تصفیهخانه یا یک نیروگاه برق توسط حملهکننده، کاملا غیرمعمول است و چنین حالتی را به یک خطر بسیار جدی با تاثیرات جهانی بسیار عمیق بدل میکند. این واقعه همه چیز را تغییر داد».
چرا برای حمله به یک کارخانه و یا نیروگاه به نوع متفاوتی از کرمهای اینترنتی نیاز داریم؟
ماشینهای صنعتی به طور مستقیم با آن نوع از کامپیوترهایی که ما از انها استفاده میکنیم، کنترل نمیشوند. تجهیزات مورد استفاده در یک فرایند صنعتی توسط سیستم جداگانه اختصاصی به نام کنترلگر منطقی برنامهپذیر، پی.ال.سی (Programmable Logic Controller) اداره میشوند که با نرمافزارهای اسکادا (Supervisory Control And Data Acquisition) کار میکنند.
با اجرای اسکادا، پی.ال.سی فرایند را با مرزهای ایمنی مشخص کنترل میکند، موتورها را روشن و خاموش میکند، مخازن را خاموش میکند و با استفاده از بازخورد دادهها، فرایند را بدون نیاز به دخالت انسان بهینه میکند؛ چیزی که ماهیت اصلی سیتمهای اتوماسیون را تشکیل میدهد.
پس چگونه یک کرم به داخل سیستم میرود؟
این کار سادهای نیست، چرا که این نرمافزارها بر روی کامپیوترهای معمولی کار نمیکنند. شرکتهایی که پیالسیها را میفروشند، هر یک از زبان برنامهنویسی خاص خود استفاده میکنند؛ و این مسئلهای است که کار نفوذ به داخل آنها را برای هکرها سخت کرده است.
با این حال با استفاده از کامپیوترهای معمولی تحت ویندوز که خود این پیالسیها را کنترل میکنند، راهی برای نفوذ به داخل آنها وجود دارد. یک هکر خارجی با استفاده از 4 نقطه آسیبپذیر در ویندوز مایکروسافت موفق شد کد بدافزار استاکسنت را در پیالسیهای تولیدی زیمنس آلمان تزریق کند، شرکتی که بیشترین سهم این بازار را در دست خود دارد.
این کار امکانپذیر است، زیرا پیالسیها ابزاری نیستند که به خوبی محافظت شده باشند. آنها برای مدت چندین سال در جای اصلی خود کار میکنند و دسترسی الکترونیکی به آنها از طریق رمزهای عبور معروف آنها است که به ندرت تغییر میکنند. حتی هنگامی که وجود استاکسنت برملا شد، زیمنس برای پیشنهاد تغییر رمز عبور مردد بود. این کار میتوانست به آشفتگی گستردهای در سیستمها منجر شود، چرا که سیستمهای قدیمیتر با استفاده از رمزهای عبور قدیمی میخواستند با سیستم جدید ارتباط برقرار کنند.
اولین قربانیان استاکسنت در کجا بودند؟
به گفته فیتزجرالد به نظر میرسد که این کرم، اولین بار در ایران و از طریق یک کارت حافظه ساده یواسبی وارد یک کامپیوتر شده باشد. گروه وی در دوبلین ایرلند، از ماه ژوئن، زمانی که این کرم اولین بار توسط یک گروه امنیتی در بلاروس کشف شد، در حال تحلیل و ارزیابی آن هستند.
اولین نقطه آسیبپذیر از 4 نقطه آسیبپذیر ویندوز، به کد قابل اجرا بر روی یک یواسبی این امکان را میدهد که به روی کامپیوتر کپی شود. شاید این یواسبی به یک کارمند ایرانی نیروگاه داده شده باشد؛ یا خیلی سادهتر، در جایی رها شده باشد تا یک فرد کنجکاو از آن استفاده کند! (چه کسی از یک فلشمموری بدش میآید؟!)
فیتزجرالد میگوید: «این کرم سپس با استفاده از نقطه آسیبپذیر دوم، از ماشینی به ماشین دیگر بر روی شبکه منتشر میشود، و وقتی کامپیوتری را پیدا کند که از اسکادای زیمنس استفاده میکند، از طریق اینترنت به حملهکننده خارجی خبر میدهد».
«دو نقطه آسیبپذیر دیگر ویندوز به این کرم اجازه میدهد تا سطوح دیگر خود را اجرا کند و به حملهکننده امکان بدهد تا کد کامپیوتری با فرمت پی.ال.سی زیمنس را که با زبانی به نام STL نوشته شده، به پی.ال.سی تزریق کند. این کد جدید است که میتواند به عملکرد خطرناک سیستم منجر شود: شاید هشدارهای سیستم را خاموش کند، یا سطوح دمایی ایمن سیستم را تغییر دهد».
چگونه بفهمیم که استاکسنت در کجا فعال است؟
سیمنتک بر مخابره دادهها با 2 دامین اینترنتی که این کرم اطلاعات خود را با آن مبادله میکند، نظارت میکند. گروه فیتزجرالد با علامتگذاری جغرافیایی آیپی کامپیوترهای آلوده به استاکسنت در جریان مبادله دادهها با حملهکننده، دریافت که 58.8 درصد از کامپیوترهای آلوده در ایران؛ 18.2 درصد در اندونزی، 8.3 در هند، 2.6 درصد در آذربایجان، و 1.6 درصد در آمریکا واقع شدهاند.
چه کسی کرم را نوشته است؟
هنوز هیچکس پاسخ این سوال را نمیداند. ولی کار هر کس که بوده، کاری بسیار سطح بالا و حرفهای انجام داده که برای استفاده از 4 نقطه آسیبپذیر ویندوز و همچنین به راه انداختن یک مجموعه از پی.ال.سی/ اسکادا برای آزمایش آن، نیاز به چیزی دارد که فیتزجرالد آن را « طیف گستردهای از مهارتها» میداند.
این امر سبب شده که برخی از مفسران بگویند که احتمالا یک سازمان دولتی با مجموعه گستردهای از منابع تکنیکی در پس استاکسنت قرار دارند. اما یادمان نرود که گردش مالی دنیای جرایم کامپیوتری به میلیاردها دلار بالغ میشود و بنابراین امکان اخاذی را نیز نباید از نظر دور داشت.
آیا دفاع در برابر استاکسنت امکان پذیر است؟
استاکسنت شامل یک فایل 600 کیلوبایتی است که هنوز به طور کامل تحلیل نشده؛ اما به گفته بوری ریونر، مدیر فناوریهای جدید در شرکت امنیت کامپیوتری جهانی EMC، «سرمایهگذاری گسترده بر روی امنیت» توسط سازندگان اسکادا/ پی.ال.سی در شرایط فعلی بسیار حیاتی است. و افراد شاغل در صنایع حساس نیز باید مراقب حملههای با استفاده از مهندسی اجتماعی باشند؛ از اهدای حافظههای یواسبی توسط افراد مختلف گرفته تا حتی کلیک بر روی یک لینک غیرمطمئن که از طریق ایمیل یا شبکههای اجتماعی برای شما ارسال شده است.
رینور اشاره میکند که دنیا برای شبکههای قدرت هوشمند، به سوی کنترل گستردهتر بر روی شبکههایی مانند اینترنت میرود: «این امر میتواند خطرناک باشد، چرا که چنین شبکههایی به هدف آسانتری برای هکرها تبدیل میشوند. امنیت شبکههای هوشمند باید از همان نقطه آغاز در آنها جاسازی شود».
آنچه میخوانید یک شوخی رسانهای با اهالی عزیز سینماست/ قسمت چهارم
***
آژانس شیشهای به روایت «مسعود کیمیایی»
شخصیتها:
داش رضا؛ 53 ساله، زورخونهدار و بازنشسته شرکت نفت. قد بلند، چهار شانه، در جوانی به خاطر حقخوری حقوق رفیق، مدیر شرکت را از گوش به پنکه اتاقش آویزان میکند و اخراج میشود، در جریان انقلاب هم در حال زدن یک جفت کشیده آب و نوندار به رییس شهربانی دروازه دولاب، دستگیر شده است، او کشیده اول را زده اما دومی را نگذاشتند و همین از حسرتهای بزرگ او در طول زندگیاش محسوب می شود. از دار دنیا یک لنگ قرمز و یک تسبیح 33تایی سنگ عقیق دارد. خطوطی غیر معمولی هم در چهره دارد که هر کدام به مثابه یک ستاره سردوشی در ارتش محسوب میشود.
غلام قرقی؛ نوچه داش رضا. خانهزاد و خاکسار و خط خورده صف شهدا. شاگرد مکانیک است و گاهی ترکشهای توی کمرش بدقلقی می کنند. او به خاطر همین ترکشها از عشق خود «اشرف» گذشته است اما اشرف همچنان پابند اوست و ازدواج نکرده است.
فری کثیف؛ از همسادههای قدیم داش رضا. پسر ابرام لنگی که بعد از جنگ درس خواند و برای خودش کسی شد.
اسمالآقا؛ پسر عمومهدی کلهپز. از رقیبان قدیمی داش رضا که حالا در یک وزارتخانه مهم مشغول فعالیت است. او با استفاده از رانت و رابطه به مقام رسیده است.
*
(گردوخاک و دود فضای آژانس را برداشته و ناگهان در نوری غریب، مردی با کلاه شاپو دیده میشود، او در ضدنور قرار دارد و تنها هیبتی سیاه از او در کادر دیده میشود. جوانی لاغر به او نزدیک میشود و دست او را از چکچک خون نجات میدهد...)
داش رضا در حالی که تیزی در دست دارد و بدجوری عرق کرده وسط آژانس ایستاده، چند نفری آش و لاش در اطراف او ناله میکنند که دو نفر اجازه ورود به آژانس میخواهند. غلام میپرد و در را باز میکند.
*
فری کثیف: ما اومدیم با هم دو کلمه صحبت کنیم، اسلحه نداریم...(او ناگهان داش رضا را میشناسد)...داش رضا!
اسمال آقا: داش رضا رفیق شماست؟
فری کثیف: آره بابا پهلوونیه واسه خودش، ما با داش رضا دورانی داشتیم.
اسمال آقا: من از بیگانگان هرگز ننالم...
فری کثیف: داش رضا چی شده اینجا؟
داش رضا: هیچی...دلم سوخت، شیشه شکست، زوزه کشید، زیپشو کشیدم، خط انداخت، خطخطیش کردم...تیلیف برداشت، تیزی در اوردم...
اسمال آقا: حمله مسلحانه و گروگانگیری، مبارزه با امنیت ملی و تلاش برای براندازی نرم...
(داش رضا، کفشش را ور میکشد و با یک حرکت تیزی را در دست جابه جا میکند و به سمت اسمال آقا میآید...فری به سراغ غلام میرود)
*
داش رضا و اسمال آقا در مقابل هم قرار میگیرند...گویی که میخواهند دوئل کنند...داش رضا انگار اسمالآقا را شناخته باشد...
داش رضا: ریختو میشه عوض کرد، جنسو نمیشه...
صدایی از گوشه آژانس به گوش میرسد، غلام دارد آرام و زیر لب میخواند: من از روییدن خار بر سر دیوار دانستم...که ناکس کس نمیگردد از این بالانشینیها...
داشرضا: ببین اسمال آقا سیرابی، پا رو دمم گذاشتن، منم وایسادم تا تهش...
فری کثیف: داش رضا، ایشون الان حاج عمران هستن...از مشاوران بچههای بالا...لطفا مراعات کن...
اسمال آقا: بذار راحت باشه...ته خط یه اعدامی لغز و لنترانیه...بذار خالی کنه خودشو...
اسمال آقا برای خودش چای میریزد و در گوشهای مینشیند...
داش رضا تیزی رو میگیره سمت اسمال آقا و میگه: د نشد! چایی بعد سیگار...سیگار بعد چایی...ته خط یه اعدامی یه نخ سیگاره...نشین داداش که خون جلو چشامو گرفته...غلام واسه فری، من واسه تو...ولی اول غلام...
اسمال آقا: اشک چشاتو باور کنم یا تیزی تو دستتو...
داش رضا: حقا که رگ به ریشه میره و انگور به خوشه...بیا من تسلیم...ولی من و تو اینجا میمونیم تا غلام به من زنگ بزنه...بی حرف، بی کلک، بی زرت و پرت...
اسمال آقا: قربون آدم چیز فهم...باد از کله ات افتاد میشه دو کلوم حرف حساب زد...
غلام قرقی: زردآلوی باغ تموم شد...سلام علیک شروع شد...
داش رضا: فقط یادت باشه، دست بزن، خط بنداز ولی خیانت نکن... که خال رو جیگرم میمونه تا خطخطیات کنم...
(حاج عمران از کوره در میرود و بلند میشود و به سمت داش رضا میآید)
اسمال آقا: تو یه خورده عقبی داش رضا...دورهات تموم شده، بهت زور میآد...مردم دیگه ژیان سوار نمیشن...حالا تو هی بگو پدر جد زانتیا ژیانه! اگه اون تیزی دستت نباشه کسی تره هم برات خورد نمیکنه...
داش رضا: زخم بد خوب میشه، حرف بد نه...
اسمال آقا: رقصت واسه بقیه بود و عرقچینت واسه ما...یادت نرفته که تو کوچه تنگی، عرق سگی، تیزی فرنگی، اقدس خانوم چشم پلنگی...
و بستهای را برای داش رضا پرت میکند. داش رضا بسته را با یک دست میگیرد و باز میکند، یک چادر زنانه گلدار خونی از توی پاکت میافتد.
(داش رضا به روزهای جوانیاش برمیگردد...)
*
در کوچهای بن بست، چند جوان جاهل دور دختری جوان را گرفتهاند و قصد اذیت کردن او را دارند...ناگهان داش رضا سر میرسد و همه را لت و پار میَکند، خودش هم البته لت و پار میشود ولی...اقدس خانوم با چادرش خون صورت او را پاک میکند و او را به درمانگاه میرساند...اقدس خانم حالا مادر بچههای داش رضاست...)
*
ناگهان صدایی داش رضا را به خود میآورد: داش رضا...داش رضا...ارواح خاک آقام...ولشون کن...
صدای اقدس، داش رضا رو به هم میریزه...
داش رضا: رفیق نامرد مث کوزه سوراخ میمونه...نارفیقه...
داش رضا به اسمال آقا حمله میکند و او را با چاقو میزند...ماموران مثل مور و ملخ میریزند و او را کت بسته به شکل قپونی میبرند...داش رضا جلوی ماشین پلیس چادر اقدس را میبوسد و میگوید: من واسه تو سایه خوبی نبودم...حواست به بچهها باشه بهشون بگو غلام تنها بود...بیمه نداشت...یه عمر بیمه دعای مادر بود و نذر ابولفضل...بهشون بگو باباشون پای رفاقت وایساد...بگو نرفت به نون برسه، رفت به خون برسه...خون واسه ما مث هواس، مث ناموسه...مث وطنه...بگو حواسشون به اسمالآقا ها باشه که مث موریانه افتادن به جون مملکت...بگو مرد باشن...نجات یه تن یعنی نجات وطن...نوکرتم عیال!
*
غلام سر برشانه فری کثیف در حالی که اشک میریزد، آخرین جملاتش را هم میگوید و چشم باز از دنیا میرود: زبون باد بزن جیگره...جیگرم خنک شد وقتی داش رضا حرفای دلم رو تف کرد تو ریخت اسمال آقا...
در بخشی از این یاددداشت آمده است: نشست خبری دو روز سخنگوی قوه قضائیه جناب حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه ای با اصحاب مطبوعات و رسانه ها آنهم پس از آنکه این قوه 411 روز نشست خبری با خبرنگاران داخلی و خارجی نداشت را باید به فال نیک گرفت.کیهان افزود: انتصاب حجت الاسلام والمسلمین اژه ای به سمت سخنگویی و تاکید ایشان بر امر اطلاع رسانی و تعامل با رسانه ها نشان می دهد که قوه قضائیه نسبت به ضرورت اطلاع رسانی صحیح و بهنگام و برگزاری نشست های خبری منظم - و معمولا هفتگی - اهتمام ویژه ای پیدا کرده است.در ادامه این یادداشت تاکید شده است: این نشست نشان داد که حجت الاسلام والمسلمین اژه ای بهترین انتخاب برای تصدی مسئولیت مهمی چون سخنگویی دستگاه قضا است.حجت الاسلام والمسلمین اژه ای علاوه بر این ویژگی ها از چنان اشراف و تسلطی نسبت به مسایل و مشکلات و معضلات حقوقی برخوردار بود که در اولین نشست مطبوعاتی او با خبرنگاران کاملا به چشم می آمد.کیهان همچنین تصریح کرد: از دیگر اتفاقات مهمی که در نشست خبری سخنگوی دستگاه قضا با خبرنگاران رخ داد این بود که «محافظه کاری» که معمولا پیوست همیشگی این قبیل نشست ها است در این نشست وجود نداشت و سخنگو به صراحت و بدون ابهام مسایل را مطرح و تبیین می کرد. به قول اصحاب رسانه و مطبوعات «پاسخ های دیپلماتیک» نمی داد. به عنوان نمونه، ایشان به صراحت درباره وقف دانشگاه آزاد و مسایل پیرامونی آن، آنهم از موضع کاملا حقوقی، اطلاع رسانی کردند و جای شک و شبهه ای را باقی نگذاشت.یا همچنین درباره مجازات سران فتنه حجت الاسلام والمسلمین اژه ای به صراحت خاطرنشان کرد: «برخی افرادی که امروز به سران فتنه از آنها تعبیر می شود ظلم بزرگی به مردم کردند و خدمت والایی به دشمنان قسم خورده ما کردند اگر متنبه نشوند و از موضع خود برنگردند براساس آنچه قانون می گوید و خواسته مردم است نمی توان از کنار این افراد بی مسئولیت رد شد.»